باران نیمه شب
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, توسط ستاره |

 یادته یه روز بهم گفتی هر وقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون که نکنه یه نامردی اشکاتو ببینه وبهت بخنده !؟

گفتم اگه بارون نیومد چی ؟….

گفتی اگه چشمای قشنگ تو بباره آسمون گریش میگیره….

 گفتم یه خواهش دارم. وقتی آسمون چشمهام خواست بباره تنهام نذار…

 گفتی: چشم !!

حالا امروز من دارم یه گوشه ی خلوت گریه می کنم اما آسمون نمی باره….

 تو هم اون دور دورا ایستادی و داری به من می خندی..!!

آخه چرا ؟مگه گناه من چیه ؟

 

بارون



نظرات شما عزیزان:

arezoo
ساعت16:46---26 آبان 1390
میتوانم کسی باشم که آسمانش پرستاره است ، رنگ عشق را ندیده ولی عاشق است.



میتوانم شمعی باشم که عاشق هزار پروانه است ، سوختن پروانه را باور ندارد و مثل خورشید گرم گرم است.



میتوانم سرابی باشم برای دلها ، زخمی باشم برای دردها ، سنگی باشم برای شکستنها.



میتوانم بشکنم دلها را، به بازی بگیرم قلبها را ، و بسوزانم نامه ها را.



میتوانم دو رنگ باشم یک قلب رنگارنگ داشته باشم ، میتوانم در آغوشها بخوابم و آرام باشم.



در مرامم نیست اینگونه باشم ، دلی سیاه و قلبی پر ازدحام داشته باشم .



آسمانی بی ستاره دارم ، قلبی آواره دارم ، نه شمع هستم و نه خورشید ، من یک دل مهتابی دارم.



من که دلم پر از درد است پس چگونه مرحمی برای دردهایم باشم؟



من که خود یک دلشکسته ام ، در غم عشق نشسته ام پس چگونه باید آرام باشم.



نمیتوانم بنویسم قصه رفتنها ، غرق شدن در سراب دلها را .



مینویسم که اسیر دلهای بی وفا بودم ، هنوز قصه تمام نشده ، من نیز قربانی یک عشق دروغین بودم.


پریسا
ساعت16:22---26 آبان 1390
لام گلکم وب شیکی داری بمنم سر بزن

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.